برچسب زدن به کودک یک راه میانبر برای تغییرات سریع در کودک است. “امیر، تو چرا با سارا خشن و بدرفتاری؟” یا “سارا، تو خیلی بیعرضهای که میذاری امیر بهت زور بگه”. برخی مواقع این حرفها را به کسی دیگر میزنیم و کودک ما آنها را میشنود؛ “ببخشیدش اون مایه خجالت منه”. کودکان هر آن چیزی را که میشنوند، بدون اینکه در مورد آن فکر کنند، باور میکنند. حتی اگر آن چیز در مورد خود آنها باشد. برچسب منفی زدن مستقیما به اعتماد به نفس و برداشت کودک از خود مربوط میشود. امیر به سرعت برداشت میکند که او خشن و بدرفتار است و این جزئی از طبیعت اوست. سارای بیعرضه هم به سرعت خود را بیعرضه می یابد و اعتماد به نفس خود را از دست میدهد. حتی گاهی مواقع برچسب زدن مثبت یا خنثی (مانند، باهوش یا خجالتی) نیز باعث میشود کودک از خودش انتظارات غیرعادی و یا نامناسب داشته باشد.
کودکی خود را به یاد بیارید. برخی از بزرگسالان هنوز به وضوح برچسبهایی که از والدین خود را خورده اند به یاد میآورند. “تو آخرش هیچی نمیشی”، “تو خیلی دست و پا چلفتی هستی”، “تو همیشه منو ناامید میکنی”.
بهترین راه برای بیان ایرادهای کودک این است که صفت دادن به کل شخصیت او را رها کنید و سعی کنید او را در آن موقعیت خاص مورد ارزیابی قرار دهید؛ “تو به سارا زور گفتی و اون احساس بدی داره، حالا چیکار کنیم که اون حالش بهتر بشه؟”