عکس: “شیک عادی” اثر ویلم دکونینگ
کودکان در حین رشد متوجه می شوند که بزرگترها و همسالان خود، معیارها و شیوههای قراردادی خاصی برای توصیف جهان دارند که اجبار زیادی برای پذیرش آن ها وجود دارد. کودکان بزرگتر و بزرگسالان، از این که به اشیاء طوری نگاه کنند که با نگاه دیگران متفاوت باشد، میترسند. همیشه وجود احساسات عجیب و غریب و منفرد، با احساس تهدید همراه است. همانطور که نوزادان به احساس امنیت از سوی مراقبان نیاز دارند، بزرگسالان هم به تعلق و همنوایی با گروه فرهنگی خود نیازمندند. در نتیجه، همان چیزی را احساس میکنند که دیگران احساس میکنند وهمان چیزی را میبینند که دیگران میبینند و همه چیز را تحت کلیشه های ثابتی تجربه میکنند. بدین طریق بزرگسالان فکر میکنند که جواب همه چیز را میدانند، اما در واقع آنها حول و حوش الگوی قراردادی خویش که در آن هر چیزی آشناست و هیچ چیز عجیب به نظر نمیرسد، همه چیز را میدانند.
بنابراین، بزرگسالان تنها قادر به یادآوری خاطراتی هستند که با مقولههای رایج و مرسوم هماهنگ باشد. برای مثال، هنگامی که به سفری می رویم، تمامی آن چه را که انتظار داریم میبینیم، و بدین طریق میتوانیم با اطمینان و دقیقا، همان چیزی را که دیگران به خاطر میآورند، با یاد آوریم. مثلا میتوانیم به دوستانمان بگوییم که دره گراندکانیون را دیدیم، در رستوران هووارد جانسون توقف کردیم، بیابان در زیر نور خورشید بسیار زیبا بود (درست مانند یک کارت پستال). اما نمیتوانیم هیچ ایده واقعی درباره اینکه این سرزمین چگونه به نظر میرسد، ارائه دهیم. تعریف ما از این سفر تنها مجموعهای از کلیشهها و تکرار مکررات است.
همچنین، سفر زندگی ما نیز جز مشتی تصویر و کلیشه قراردادی چیزی نیست. یک مرد در مورد روز تولدش، روز ازدواج، شغلش، تعداد کودکانی که دارد و شرایط زندگیاش و آنچه که پشت سر گذاشته است، صحبت میکند، اما او قادر نیست در مورد کیفیتهای واقعا ویژه همسرش، شغلش یا کودکانش چیزی بگوید، زیرا اگر چنین کاری انجام دهد به این معنا است که خود را در معرض تجاربی قرار میدهد که ماورای مفاهیم و کلیشههای قراردادی ادراک هستند.
شاختل گفت در میان بزرگسالان، اساسا افراد هنرمند حساس هستند که دیدگاه کودکانه خود را برای دیدن جهان به گونه ای تازه، روشن و بی سابقه، حفظ میکنند. تنها هنرمندان استثنایی هستند که میتوانند همچون کودکان خردسال، از تماشای حشرهای در حال راه رفتن، بالا و پایین افتان توپ، یا فرو ریختن آب دچار شگفتی شوند. متاسفانه برای بسیاری از ما سن اکتشاف، در اوایل کودکی، عمیقا در زیر سن چیزهای آشنا و عادی، یعنی بزرگسالی، مدفون شده است.
منبع: کتاب نظریههای رشد، ویلیام کرین